تا به حال برایتان پیش آمده است که شبی را گذرانیده باشید که تأثیر زیادی روی شما گذاشته باشد؟ هرچند نه به این خاطر که نشئه و از خود بی خود بوده اید، - بلکه کاملأ برعکس ـ چیزی در شما به خوبی پیش نمی رفت، یا ـ بهترگفته باشم - آن طور که تصورش را می کردید، پیش نمی رفت
: پرونده زن جوانی که قربانی رابطهای پنهانی شده و در باغ انگور به قتل رسیده بود برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
ماموران
پلیس سه سال قبل توسط باغبانی در جریان قتل یک زن قرار گرفتند. مرد باغبان
به پلیس گفت جسد زن جوانی را حین آبیاری باغ پیدا کرده است و نمیداند او
کیست و چطور کشته شده است.
با این گزارش بود
که پلیس به باغ انگور رفت و تحقیقات را آغاز کرد. آثار برجایمانده روی بدن
این زن نشان میداد او خفه شده است. مقتول جثهای لاغر داشت و چهرهاش
نشان میداد کمتر از 30 سال دارد. با اینکه چند روزی از مرگ زن جوان گذشته و
اعضای بدنش در حال متلاشی شدن بود جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت.
وقتی
پروندههای مفقودان مورد بررسی قرار گرفت پلیس متوجه شد مشخصات این زن
بسیار شبیه دختری به نام سحر است که چند روز قبل مادرش مفقود شدن او را
گزارش داده بود. مادر سحر به پلیس گفته بود دخترش در مغازه فروش لوازم
آرایشی کار میکرد و با کسی هم دشمنی نداشت و تا به حال نشده بود شب را
بیرون از خانه سپری کند.
وقتی مادر سحر برای
شناسایی جسد به پزشکی قانونی رفت و جنازه را دید تایید کرد متوفی دخترش
است. او گفت: دخترم کار میکرد و زحمتکش بود. با کسی کاری نداشت و زندگی
آرامی داشت. ما با کسی دشمنی هم نداشتیم. نمیدانم چرا این اتفاق افتاده
است و به کسی مظنون نیستم.
با این حال تحقیقات
ادامه پیدا کرد. زمانی که ماموران فهرست مکالمات تلفن همراه سحر را مورد
بررسی قرار دادند، متوجه شدند او با مردان زیادی رابطه داشت. پلیس چهار
مردی را که با سحر رابطه داشتند بازداشت کرد و مورد بازجویی قرار داد. هر
چهار نفر آنها اعتراف کردند با سحر رابطه داشتند اما بر بیگناهی خود در
قتل پافشاری کردند.
بعد از یک هفته تحقیق
سرانجام یکی از چهار متهم لب به اعتراف گشود و گفت: ماهها بود که با سحر
رابطه داشتم و هر بار که با هم رابطه برقرار میکردیم به او پول میدادم.
بار آخر با هم دعوا کردیم و من هم او را کشتم.
این
مرد اعتراف کرد با ضربات چاقو سحر را به قتل رسانده و جسدش را در باغ رها
کرده است اما نظریه پزشکی قانونی و گزارش تیم تجسس از صحنه قتل چیز دیگری
نشان میداد. این گزارشها حاکی از آن بود که سحر، با طنابی خفه شده و علت
مرگ فشار بر عناصر حیاتی گردن بوده است. با توجه به این یافتهها از مرد
جوان رفع اتهام شد و پلیس او را آزاد کرد.
ماموران
در ادامه شماره تلفن مرد دیگری به نام آرش را پیدا کردند و متوجه شدند آرش
هم در روزهای آخر عمر مقتول 24ساله بارها با او تماس تلفنی داشت. بنابراین
آرش به اداره آگاهی احضار شد. این مرد ادعا کرد آنچه در مورد رابطه او با
سحر گفتهاند دروغ است و او اصلا چنین فردی را نمیشناسد.
آرش
در توضیح اینکه چطور تماسهایی بین او و سحر برقرار شده بود، گفت: «من
بچه دارم و شاید فرزندم به طور اتفاقی شمارهای گرفته است و من در جریان
آن نبودم.» این ادعاها کارآگاهان را قانع نکرد و آنها متن پیامهای کوتاهی
را که توسط آرش برای سحر فرستاده شده بود روی میز گذاشتند و از متهم
خواستند در مورد آنها توضیح بدهد. از آنجایی که آرش هیچ پاسخ قانعکنندهای
نداشت مجبور به اعتراف شد. او گفت با سحر رابطه داشت اما برای اینکه همسرش
متوجه نشود آن را انکار میکرد.
آرش در توضیح
دلیل قتل گفت: از طریق دو دوستم با سحر آشنا شدم. یک شب آنها من را به
خانهشان دعوت کردند. سحر هم آنجا بود و با هر سه ما رابطه برقرار کرد. چند
روز بعد من با سحر تماس گرفتم و از او خواستم در نبود همسرم به خانه ما
بیاید. از آن به بعد بود که رابطه ما شروع شد. او هر بار که به خانه ما
میآمد از من پول میگرفت.
بیشتر اوقات وقتی
همسرم در خانه نبود او را میآوردم. همیشه من بودم که باید محل ملاقات را
مشخص میکردم. در این مدت عاشق سحر شدم. یک شب قبل از حادثه در حالیکه
خیلی دلتنگ شده بودم همسرم را به خانه خواهرش فرستادم و از سحر خواستم شب
را با من بگذراند.
صبح که شد سحر از من پول
خواست. نداشتم، از او خواستم سر خیابان برود و منتظر بماند تا پول را برایش
ببرم. او رفت. چند دقیقه بعد من هم دنبالش رفتم و پیشنهاد دادم یکبار
دیگر با هم رابطه داشته باشیم. سحر قبول کرد. او را به باغ انگور بردم و
آنجا دوباره از من پول خواست اما پولی نداشتم که بدهم. گفتم بگذار دفعه بعد
پولت را میدهم. عصبانی شد و داد و فریاد کرد.
متهم
ادامه داد: صدای فریادهای سحر تا آن سوی دیوار باغ میرفت و ممکن بود هر
لحظه مردمی که از کنار دیوار رد میشوند صدا را بشنوند به همین دلیل هم او
را با طناب خفه کردم و 40هزارتومان هم از کیفش برداشتم و فرار کردم.
بعد
از پایان اعترافات متهم و بازسازی صحنه قتل و تطابق گفتههای متهم با
یافتههای پلیس، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71
دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم بهزودی پای میز محاکمه
میرود.
شرق
90
درصد از متخصصان پوست اعلام کردند همراه با افزایش قیمت ها و بدتر شدن
اوضاع اقتصادی میزان مراجعه به کلینیک های پزشکی به دلیل ابتلا به بیماری
های پوستی مانند اگزما، آکنه و مانند آن افزایش چشمگیری پیدا می کند.
به
اعتقاد دانشمندان یکی از مهم ترین عوامل آسیب دیدگی های پوستی افزایش
میزان استرس در میان مردم است. استرس باعث می شود بسیاری از مردم پوست خشک و
رنگ پریده و بیماری داشته باشند. نزدیک به 50 درصد مردم بعد از بدتر شدن
شرایط اقتصادی ظاهر زیبا و شاداب خود را از دست می دهند و حتی ممکن است
دچار بیماری های جدی پوستی شوند.
استرس بر ظاهر
فرد از جنبه های مختلف اثر می کند. پوست را حساس تر و دارای واکنش پذیری
بیشتر می کند. استرس باعث ایجاد جوش های مقاوم تر و التهابی تر می شود.
ناخن ها را شکننده و نامنظم میکند. باعث ریزش مو، بدتر شدن کهیر و ...
می شود.
استرس میتواند باعث افزایش تعداد
سلولهای دفاعی و نیز فعال شدن نابجای آنها در پوست شده و در نتیجه باعث
وقوع واکنش های خود ایمنی مثل حساسیت سرشتی پوست و بیماری پسوریازیس(صدف)
گردد و بیماریهای التهابی پوست را عود دهد.
ایده
آل نوشت: هورمون کورتیزول که در اثر استرس ترشح می شود میزان قند خون را
بالا می برد. بالا رفتن قند خون باعث می شود رشته های پروتئینی به نام
کلاژن و الاستین که مسئول انعطاف پوست هستند، آسیب ببینند، بعد از مدتی
چروک های ریز روی پوست ظاهر می شود و طراوت آن از بین می رود.
البته
در این مواقع مردم بیشتر سراغ سیگار می روند و غذاهای ناسالم و چرب مصرف
می کنند که این فاکتورها هم تاثیر منفی زیادی روی پوست می گذارد.
باشگاه خبرنگاران
رنگهاي روشن شاديآورند
بهطورکلي رنگهاي
روشني که نوعي شادي و سرزندگي را با خود به همراه دارند، باعث شادابي و
نشاط افراد ميشوند. وقتي شما لباسهايي با رنگهاي روشن و نزديک به
رنگهاي طبيعت به تن ميکنيد، هم براي خودتان نشاط روحي به همراه ميآوريد و
هم براي اطرافيانتان. از سوي ديگر، پوشيدن لباسهايي با رنگهاي تيره و
خنثي مانند مشکي يا خاکستري مشکلاتي مانند حس اندوه، غم و کرختي را در خود
فرد و نزديکان او ايجاد ميکند. نگاه کردن به رنگهاي شاد، باعث افزايش
سلامت رواني جامعه ميشود. مکانيسم شاد شدن در اثر مشاهده رنگهاي زيبا و
روشن در بدن هم به اين صورت است که ذهن افراد به محض ديدن اين رنگها،
زيبايي خاصي از محيط برداشت ميکند و به نشاط ميرسد. رنگهاي شاد و روشن
پيامهاي خوشي را از خود متصاعد ميکنند و باعث رضايتخاطر افراد ميشوند.
در حديث معروفي از پيامبر بزرگ اسلام(ص) آمده: «نگاه کردن به سبزه باعث
افزايش نور چشم ميشود.» اين افزايش نور چشم به واسطه طراوت و شادابي پنهان
در رنگ سبز طبيعت است که به روان ما انسانها انتقال پيدا ميکند.
آدمهاي افسرده، رنگهاي تيره
حتما
ميدانيد که همه ما انسانها بهطور ذاتي به دنبال شادي، خوشحالي، زيبايي و
زيباگرا هستيم و به همين دليل علاقه فراواني به رنگهاي شاد و زيبا داريم.
شايد با استناد به همين دلايل بتوان گفت گاهي آنهايي که به رنگهاي تيره و
خنثي مانند مشکي يا خاکستري علاقه دارند، به نوعي از برخي ناراحتيهاي
رواني مانند افسردگي يا انزوا رنج ميبرند.
البته گاهي استفاده
از رنگهاي تيره نوعي قرارداد اجتماعي است و نميتوان آن را نتيجه افسردگي
يا حزن و اندوه يک جامعه دانست؛ مثلا ممکن است پوشيدن لباسهاي خاکستري،
قهوهاي يا سرمهاي از قوانين شرکتي باشد و پيروي از چنين قانوني
بههيچوجه به معناي افسرده بودن کارمندان آن شرکت نيست. استفاده از
رنگهاي روشن و شاد در جامعه باعث بروز شادي عمومي، نشاط، تمدد اعصاب، بالا
رفتن قدرت تصميمگيري، دوري از پرخاشگري و استرس و اضطراب و رسيدن به
آرامش ميشود به اين ترتيب سلامت رواني افراد جامعه تامين خواهد شد، حتي
ممکن است اعتماد به نفس در چنين جوامعي بالاتر هم برود.
رنگ لباس، حال روان
رنگ
لباسهايي که ميپوشيم، به همان اندازه که بر روان ديگران تاثير
ميگذارد، ميتواند بر روان خودمان هم تاثيرگذار باشد. يعني نوعي تطابق
رواني بين فرد و لباسي که ميپوشد ايجاد ميشود و رنگ لباس شادي يا اندوه
دروني را در فرد ايجاد يا به او القا ميکند. به عبارت سادهتر، ميتوانيم
با رنگهايي که در طول روز از آنها استفاده ميکنيم، با دنياي درونمان
ارتباط برقرار کنيم در صورتي که با ديدن رنگ لباس ديگران با روحيه آنها
آشنا ميشويم. البته تفاوت چنداني در اين دو نوع ارتباط رواني با رنگها
وجود ندارد و نقطه مشترک هر دوي آنها اين است که بر سلامت رواني تاثيرگذار
هستند. به همين دليل به تمام اعضاي خانواده توصيه ميشود براي حفظ نشاط و
شادابي خود و خانوادهشان در خانه لباسهاي مرتب و با رنگهاي شاد و روشن
بپوشند.
معلمها و مربيها رنگ روشن بپوشند
توصيه
ما که آموزش و پرورش هم آن را به معلمها، بهخصوص معلمها و مربيهاي
دبستان و پيشدبستان، ابلاغ کرده، اين است که حتما هنگام حضور در کلاس،
لباسهايي با رنگهاي شاد و روشن بپوشند. منظور ما از رنگ شاد حتما استفاده
از مقنعه، مانتو يا پيراهنهايي با رنگ سرخابي و نارنجي نيست؛ منظور
رنگهايي مانند کرم، ليمويي، آبي آسماني، سفيد يا سبز است. از آنجا که
روحيه کودکان ازما بزرگترها لطيفتر است، دنياي آنها با شادي، نشاط و بازي
همراه است و سلامت روانيشان به آن بستگي دارد و شخصيت آنها هنوز در حال
رشد و شکلگيري است، ارتباطهاي آنها بيشتر به صورت لمسي است. يعني بچهها
از قدرت ذهن و تجزيه و تحليلهاي منطقي، کمتر استفاده ميکنند و به همين
دليل ارتباط آنها با محيط اطرافشان بيشتر به صورت کلامي و ديداري است. به
همين دليل هم از مربيان مهد يا والدين کودکان خواسته ميشود در ارتباط
کلامي از صداهاي ظريف و لفظهاي زيبا (مانند عزيزم، قربونت برم، خالهجون
يا...) براي ارتباط برقرار کردن با کودک استفاده و در حوزه ديداري هم با
پوشيدن لباسهايي با رنگهاي شاد با کودک ارتباط بيشتري برقرار کنند. اصلا
به دليل همين لطافت روحيه بچههاست که معمولا در دبستانها و مهدهاي کودک
از رنگهاي روشن و شاد براي رنگآميزي در و ديوار استفاده ميشود. بچهها
در چنين فضايي سلامت رواني و آرامش بيشتري دارند و قادر به تحمل محيطي غير
از محيط خانه براي چند ساعت متمادي خواهند بود. بچهها با چنين فضايي
ميتوانند ارتباط عميقتري برقرار کنند.
پوشيدن لباسهايي با رنگ شاد به مادران و پدراني که فرزند کوچکي در خانه دارند نيز توصيه ميشود.
سلامت
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت