من نِی را از آغُل گوسفندان به دربار پادشاهی بردم....
نایب اسدالله اصفهانی شاگرد حسینقلی نینواز اصفهانی، از پدری به نام حسینخان از نوازندگان اواسط عصر قاجار و مادری باذوق بنام صاحب جم در اصفهان زاده شد. در نینوازی از عجایب روزگار بود. چون در نی میدمید هر سنگدلی را از خود بیخود میساخت. استادان زمان در برابرش سر تسلیم میافکندند و به هنرش اعتراف. وقتی به تهران آمد و در یکی از کاروانسراها منزل کرد، آقا حسینقلی تارزن و درویش خان به دیدنش شتافتند و قصدشان امتحان کردن نایب بود.
آقا حسینقلی خطاب به او از جهت امتحان میگوید: نایب، شنیدهام خوب نی میزنی، آمدهایم هنرت را ببینیم. نایب با کمال خونسردی و سادگی، نایش را از زیر تشک بیرون آورد و گفت: اگر حریف خواندن یا نواختنید، بسمالله ! غلامحسین درویش که آنوقت از همه جوانتر بود زخمه بدست گرفت و شروع به کوک کردن تار کرد. وقتیکه نایب اسدالله در نی دمید و صفیر نایش بلند گشت، همه را در حیرت فرو برد و درویش خان 2-3 پنجه زخمه بیشتر ننواخت، بطوریکه مبهوت گردید، گویی دستش خشک شده طاقت همراهی و همدمی نیاورد و مضراب از دستش افتاد و حسینقلی نیز حیران گشت. نایب نی را به رسم درویشی بوسید بزمین گذارد وگفت: این بود هنرم ظاهر و باطن!
به گفته خودش: من نی را از آغل گوسپندان به دربار پادشاهان بردم.
در مجالسی که دعوت میشد، بهیچ وجه پا نمیگذاشت با اینکه مبالغی گزاف به وی پیشنهاد میدادند، اما هنرش را به زر و سیم نمیفروخت. برای معالجه مرضی هر کجا بود، بویژه مستمندان مجاناً می نواخت. نواختنش بالای سر مریض اعجاز مسیحایی میکرد. در تعزیه خوانیها نیز مجانا مینواخت و بیدریغ، محض اعتقاد مذهبی و زمانیکه حس معنوی خاصی داشت، نی میزد.
روحالله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران میگوید: آخر شب که نشستهای دوستانه از رونق میافتاد و هر کس به فکر خواب بود، او در گوشهای مینشست و برای خود ساعتها مینواخت و همه با نوای مطبوع نایش به خواب میرفتند.
از شاگردان او میتوان به: عبدالخالق، حسین اصفهانی، مهدی نوایی، سیدحسین طاهرزاده، مشیر همایون، عبدالله دوامی و تاج اصفهانی یاد کرد. نایب 80 سال زیست و در 1343 ق در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
(منبع: جلالالدین همائی - تاریخ اصفهان، مجلد هنر و هنرمندان)
![](http://up.zanfars.ir/view/2092327/16730131_676024139243206_5089459665612879258_n.jpg)