اغلب، آنچه كه ما آنها را «ماوراءالطبیعه» میخوانیم، جنبهها یا ویژگیهای دنیای طبیعی ما هستند كه هنوز علم بشری پاسخی برای آنها نیافته است و هر چند كه «گلوله آذرخش» گاه یك پدیده ماوراءالطبیعه نامیده نمیشود و برخی آن را پدیدهای كاملا طبیعی میخوانند، اما ماهیت اسرارآمیز آن، قرنهاست كه دانشمندان و پژوهشگران ماورائی را گیج و سردرگم كرده است. گلوله آذرخش در حقیقت معماگونهترین و اسرارآمیزترین پدیده طبیعی دنیاست.
![](http://www.rouzegareno.ir/files/fa/news/1391/6/27/28212_249.jpg)
در
حال حاضر هیچ فرضیه قابل قبول و راضیكننده علمی برای گلوله آذرخش وجود
ندارد. شاید علت این موضوع نادر بودن این رخداد باشد و اینكه این نوع
آذرخش آنقدر تداوم نمییابد كه بتوان بر روی آن مطالعهای انجام داد،
معمولا عمر گلوله آذرخش كمتر از پنج ثانیه است.
طبق تعریف
محققان، «گلوله آذرخش» نامی است كه به كرههای كوچك نورانی و متحرك اطلاق و
گاه در زمان توفان و رعد و برق مشاهده میشود. كسانی كه از نزدیك این
گویهای نورانی را دیدهاند میگویند آنها صدا و بو داشته و گاه خسارات
مادی دائمی ایجاد میكنند. بسیاری از دانشمندان هنوز هم منكر وجود این
گلولهها هستند، ولی مشاهدات عینی این پدیده عجیب آنقدر زیاد است كه به
سختی میتوان منكر واقعیت آن شد.
اســرارآمیــز
همین
مشاهدات عینی شخصی هستند كه باعث اسرارآمیز جلوه كردن آنها شدهاند.
بسیاری از شاهدان معتقدند حركت یا «رفتار» گلوله آذرخش به گونهای است كه
گویی دارای هوش است و میداند چه كار میخواهد انجام دهد و به كجا میخواهد
برود. وقتی یك گلوله آذرخش وارد خانهای میشود، از راه درها یا پنجرهها
به درون میرود و مسیر خود را به خوبی پیدا میكند. این سادهلوحانه است كه
گلولههای آذرخش را هوشمند بدانیم ولی باید گفت حكایتها و اتفاقاتی كه
درباره آن تعریف میشوند تا حد زیادی متقاعدكننده هستند.
* در
ژانویه سال 1984 یك گلوله آذرخش به قطر 10 سانتیمتر وارد یك هواپیمای
مسافربری روسی شد. طبق اخبار منتشر شده در رسانههای روس، این گلوله نورانی
از بالای سر مسافران حیرتزده و هراسان پرواز كرد و سپس در قسمت عقب
هواپیما به دو هلال نورانی تقسیم شد. كمی بعد دوباره این دو هلال به هم
چسبیدند و تقریبا بدون هیچ صدایی هواپیما را ترك كردند، این گلوله دو حفره
در هواپیما ایجاد كرد.
یك «گلوله جرقه» تقریبا به
اندازه یك توپ بسكتبال وارد یك هواپیمای تجاری شد. این گلوله كه ظاهرا از
راه هواكش موتور وارد شده بود، به سوی قسمت دماغه حركت كرد و یك مهماندار
همچنان كه سعی میكرد خودش را از سر راه گلوله آتشین كنار بكشد، جیغ میزد
ولی گلوله قبل از اینكه به او بخورد از هم پاشید و محو شد.
«گلن
فریزیر» در مزرعه پدربزرگش در شمال پنسیلوانیا بود كه این اتفاق برایش رخ
داد. او میگوید: «من روی ایوان نشسته بودم. یادم میآید رعد و برق شدیدی
زد و صدای عظیمی پس از آن شنیده شد. چند ثانیه بعد مادرم جیغ كشید و من و
پدربزرگ برگشتیم و از در به درون خانه نگاه كردیم، چیزی شبیه یك گلوله از
برق از در عقبخانه وارد شده بود و از راهرو به درون میآمد. اندازه یك توپ
بسكتبال بود و اشعه زرد رنگی از آن متصاعد میشد. صدای آن مثل صدای آبی
بود كه با فشار از شیر به درون دستشویی میریزد، وقتی به آشپزخانه رسید
جرقه زد و كمی درخشانتر و سپس ناپدید شد.»
«بیل
ملفی» درباره رویداد خود مینویسد: «برای تعطیلات به مزرعه كوچكی در تنسی
رفته بودم كه ناگهان دو گلوله نورانی دیدم. یكی به قطر سه فوت (9
سانتیمتر) و دیگری به قطر چهار فوت (12 سانتیمتر) بودند. آنها نوری آبی و
سبز را به اطراف پراكنده میكردند. نور آنها تقریبا به اندازه یك لامپ 50
وات بود ولی مثل بادكنك شفاف و توخالی به نظر میآمدند. آنها كنار هم حركت
میكردند و گلوله بزرگتر جلوتر بود. حركت آنها سریع و زیگزاگ مانند بود.
من با یك چوب به دنبال آنها دویدم ولی آنها سریعتر از من حركت میكردند.
سپس در میان جنگل گم شدند.»
این داستان در سال 1921 در شهر
«باواریا» آلمان اتفاق افتاد: یك دختر 9 ساله و دایی او در طبقه اول خانه
بودند و توفان و رعد و برق شدیدی شده بود كه یك گلوله آذرخش در سمت چپ قاب
پنجره نمایان شد. گلوله روی زمین افتاد و مثل توپ دو یا سه بار به دور خود
چرخید. سپس آهسته به سوی شاهدها كه آن طرف سالن بودند غلتید ولی هیچ ردی از
خود بر جای نگذاشت. این گوی شفاف بود و رنگهای سبز، سرخ، آبی كمرنگ و
لیمویی رنگ آن پشت سر هم تغییر میكردند. گوی، دوباره غلتید و به سوی بخاری
فلزی حركت كرد و از آن بالا رفت. در مسیر حركت آن روی سطح فلزی، شیار
عمیقی به عمق و پهنای یك انگشت شصت به وجود آمد و ناگهان ناپدید شد.
«كیم
لاوك» اهل میشیگان، داستانی باورنكردنی تعریف میكند: «من اولین بار،
گلوله آذرخش را جلوی بلندگوی ضبط خانه دیدم. انفجاری صورت گرفت، دود و
گردوغبار بلند شد و ناگهان یك گلوله نارنجی بزرگ را آنجا دیدم. گلوله به
سوی تلویزیون حركت كرد و از دیوار كنار آن رد شد و رفت. در اثر صدای آن
انفجار درهای كمدها به شدت باز شدند و بعضی از آنها از لولا در آمدند.
پارچهای شیشهای شكستند، در یخچال ناگهان باز شد و تخممرغهای درون آن
ترك برداشتند.»
آیا این داستانها واقعی هستند؟ دانشمندان با علم پیشرفته امروزی هنوز هم نمیتوانند این داستانها را رد كنند یا آنها را بپذیرند!
منبع: ksabz.net