loading...
مجله خبری زن فارس
زن فارس بازدید : 669 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)


«کمکم کن» (گریم رابرتسن): کسی که در عکس می‌بینید به من گفت: «کمکم کن، کمکم کن.» اما من هیچ کاری نکردم. روز خشنی بود. پلیس همه را کتک می‌زد. این بیچاره کاری نکرده بود و پس از اینکه عکس را گرفتم، پلیس او را برد. تا مدتی حس خوبی نداشتم. اما راستش پس از مدتی که از این عکس‌ها می‌گیرید دیگر نسبت به این صحنه‌ها واکسینه می‌شوید. به نظرم اگر عکس ما بتواند به خوبی ماجرا را بیان کند، درواقع کمک کرده‌ایم.


«غریب‌کشی» (گرگ مارینوویچ): حالم از خودم بهم می‌خورد که این‌قدر بزدل بودم. اولین بار بود که از یک درگیری عکس می‌گرفتم. ده پانزده نفر روی یک نفر ریخته بودند و با چوب و چاقو و سنگ او را می‌زدند. وحشتزده بودم و از طرفی می‌خواستم از آنجا عکس بگیرم. می‌ترسیدم به من هم حمله کنند، تا ماشینم یک کیلومتر فاصله داشتم. پس بعد از یکی دو عکس فرار کردم. از آن موقع تصمیم گرفتم هروقت با چنین صحنه‌ای روبرو شدم حتما دخالت کنم، به هر قیمتی تا از خودم بدم نیاید.


«چاقو خوردن» (اولی اسکارف): راستش جرات نداشتم خودم را به خطر بیندازم. یک نفر چاقو خورده بود و وسط جمعیت ایستاده بود. مردم برای حضور در یک کارناوال آمده بودند و حالا همه چیز به هم ریخته بود. پلیس و گروه امداد به کمک او آمدند. بعدا که عکس‌های آن روز را نگاه کردم متوجه شدم از صحنه چاقو خوردن مرد هم عکس گرفته‌ام، این اتفاق درست در یک قدمی من رخ داده بود. و من کاری نکردم، راستش در این جور مواقع کار ما فقط ثبت رویدادهاست.


«جماعت خشمگین» (یان بری): اصلا به ذهنم هم خطور نکرد کاری انجام دهم. عکس را در کنگو گرفتم، یک عده دنبال یک مرده افتاده بودند و وقتی گرفتارش کردند پیر و جوان با چوب و سنگ به جانش افتادند. اصلا از جایم تکان نخوردم، آن‌ها سیاه‌پوست بودند و من سفیدپوست. ناگهان متوجه شدم دوستم که او هم سفیدپوست بود طرف مرد رفته و همه جماعت خشمگین از او دور شده‌اند، مرد کتک‌خورده هم بلند شد و فرار کرد. وقتی عکاس باشی درواقع فقط یک ناظر هستی و خودت را از جماعت جدا می‌کنی. اما گاهی نجات جان یک انسان مهم‌تر است.


«شورش لندن» ( کریم اوکتن): می‌خواستم فریاد بزنم این کار را نکنید، اما ترسیدم. روز سوم شورش در لندن بود. چند نفری به سمت یک مغازه رفتد و درش را شکستند و هر چیزی باارزشی آنجا بود برداشتند. ناگهان یکی به طرفم برگشت و گفت از من اجازه گرفتی عکس بگیری؟ همه این شورشی‌ها بچه بودند. ترسیدم و فرار کردم. حس بدی دارم به این جور عکس‌ها. اما راستش عکاسی خبری به تو یاد می‌دهد که اگر دخالت کنی، اوضاع خراب‌تر می‌شود.
 
منبع:خبرانلاین
زن فارس بازدید : 1633 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

نادیا دلدار گلچین بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز پس از چند روز کما در بیمارستان عرفان دارفانی را وداع گفت.


نسیم جعفری دختر این هنرمند در این باره گفت: متاسفانه ساعت 6 صبح امروز مادرم که در بخش ICU بیمارستان عرفان بستری بود دارفانی را وداع گفت.


 مادرم در طول این سال‌ها رنج و سختی فراوانی را به خاطر بیماری‌اش متحمل شده بود و متاسفانه بعد از گذشت 9 روز که وی به کمای سنگین رفته بود او را برای همیشه از دست دادیم.


دلدار گلچین که سال‌هاست از بیماری کلیه رنج می‌برد به تازگی از بیمارستان مدرس به بیمارستان عرفان منتقل شده بود. وی از روز دوشنبه 16 مردادماه به دلیل ایست قلبی در کما به سر می‌برد. سید احمد میرعلایی رئیس بنیاد سینمایی فارابی تمام هزینه‌های این هنرمند را بر عهده گرفته بود.

 نادیا دلدار گلچین متولد 1339 در تهران است و دیپلم موسیقی از هنرستان عالی موسیقی داشت. وی فعالیت بازیگری‌اش را از سال 1369 با فیلم "ابلیس" آغاز کرده و در فیلم‌هایی چون "روسری آبی"، "کمکم کن"، "مهرمادری"، "غریبانه"، "شیدا"، "دختری با کفش‌های کتانی"و... به ایفای نقش پرداخته‌است. وی فرزند نادر گلچین خواننده و دختر عموی مرجانه گلچین بازیگر است.  
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 9784
  • کل نظرات : 373
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 115
  • بازدید امروز : 1,621
  • باردید دیروز : 1,142
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,621
  • بازدید ماه : 5,885
  • بازدید سال : 40,739
  • بازدید کلی : 15,346,086