loading...
مجله خبری زن فارس
زن فارس بازدید : 336 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

حسن که از مدرسه اخراج شده با میهن‌پرست‌های ترکیه دمخور است و عاشق یک دختر چپگرا از طبقه مرفه می‌شود، دختری که به ایوان تورگنیف علاقه دارد. پایان قصه عشق این دو خشونت‌بار است.

در دومین رمان پاموک به نام «خانه خاموش» که سال ۱۹۸۳ در ترکیه منتشر شد و به تازگی ترجمه انگلیسی آن منتشر شده، حسن که عاشق دختری است بطور پنهانی داخل کیف او را می‌گردد و در کنار کلیپس موی سر و کیف پول و سیگار چشمش به یک شانه سبز رنگ می‌خورد. او شانه را به عنوان یادگاری برمی‌دارد.

پاموک در دفتر ناشرش به سمیر رحیم، خبرنگار تلگراف گفت: «قبل از اینکه رمان را دوباره‌خوانی کنم اصلا این بخش را فراموش کرده بودم.» اشیاء در آثار این نویسنده بسیار مهم هستند: در «نام من سرخ است» که رمانی جنایی اسرارآمیز در دنیای منیاتورهای دوران عثمانی است، یک فصل را یک سکه روایت می‌کند. علاقه پاموک به اشیاء در رمان سال ۲۰۰۹ او یعنی «موزه معصومیت» به اوج خود رسید در این رمان کمال مانند حسن عادت دارد اشیاء دوروبر فوزان، محبوبه‌اش را کش برود و در یک موزه نگهداری کند.
پاموک سال ۱۹۵۲ در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمده، اعتراف کرد وسوسه دزدیدن اشیاء موضوعی خیالی است و ربطی به زندگی خودش ندارد. «کش رفتن چیزی و بازگشت به خانه و نگاه کردن به آن اصلا جز فانتزی‌های زندگی من نبوده است. ایده کش رفتن اشیاء کسی که دوستش داری با توجه به فرهنگ ما نشانه مالکیت آن زن است. شما نمی‌تواند تا پیش از ازدواج مالک آن زن باشید، اما می‌توانید مالک اشیاء او باشید.» پاموک انگلیسی را سریع حرف می‌زند و به جز مواقع اندکی که برای پیدا کردن یک کلمه مِن مِن می‌کند، روان و سلیس حرف می‌زند.
از جهات دیگر حسن در «خانه خاموش» بسیار متفاوت با کمال، شخصیت متعلق به طبقه مرفه «موزه معصومیت» است. حسن که از مدرسه اخراج شده با میهن‌پرست‌های ترکیه دمخور است و عاشق یک دختر چپگرا از طبقه مرفه می‌شود، دختری که به ایوان تورگنیف علاقه دارد. پایان قصه عشق این دو خشونت‌بار است.
«در ادبیات کلاسیک منطقه ما، علاقه و تمنای عشق محبوب زمینی، استعاره‌ای از تمنا و عشق به خدا است. در رمان من اما عشق حسن با تمام رادیکالیسمش نشانه تلاش برای رسیدن به زندگی بهتر است. به نظرم این ایده، ایده‌ای هنرمندانه است. اما ایده‌ای بسیار واقعگرایانه هم هست. ما وقتی شاد نیستیم، عمیق‌تر عاشق می‌شویم.»
هرکس به ترکیه سفر کرده باشد می‌داند استانبول تحت تاثیر شدید حکومت عثمانی در گذشته است. همه چیز در این کشور سیاسی است، اما پاموک دوست ندارد درمورد بخش سیاسی رمانش صحبت کند؛ «وقتی رمان را منتشر کردم اصلا فکر نمی‌کردم سیاسی باشد. هیچکس هم در ترکیه نگفت «خانه خاموش» سیاسی است. استانبول بزرگ است و در کنار میهن‌پرستان، میانه‌روهای بسیاری هم زندگی می‌کنند. بخش‌هایی از شهر هم کاملا غربی است.»
این نویسنده که در فاصله ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ به دلیل برخی صحبت‌هایش متهم شده بود به توهین کردن به ترک‌ها، خوشحال است که آخرین رمانش یعنی «موزه معصومیت» با استقبال هم‌وطنانش روبرو شد؛ «استقبال خیلی شیرینی بود، من از طرف رسانه‌های ترک با چنین استقبالی در گذشته روبرو نشده بودم. «موزه معصومیت» درمورد سیاست نیست، داستان عاشقانه است. از جهتی می‌تواند سیاسی باشد، از این نظر که سرکوب زن توسط مرد را نشان می‌دهد. هرچه مرد عشقش بیشتر می‌شود، بیشتر زن را سرکوب می‌کند. این مسئله کاملا مسئله‌ای خاورمیانه‌ای است.»
البته نباید به اشتباه درمورد جایگاه زن در برخی کشورهای خاورمیانه قضاوت کرد؛ «کتاب‌های انگلیسی بسیاری درمورد اسلام و زنان دیده‌ام. اغلبشان هم روی جلد خود عکس زنی را نشان می‌دهند با روسری در حال موتورسواری یا کار با رایانه است. این عکس‌ها و کارها خیلی مسخره و بچگانه است. واکنشی بدون فهم است به آنچه واقعا در خاورمیانه رخ می‌دهد. آنها به اشتباه می‌گویند شما اگر روسری سر کنید نمی‌توانید از خانه خارج شوید! این مسئله کاملا برعکس است.»
نکته جالب اینجاست که «موزه معصومیت» حالا فقط یک رمان نیست، بلکه یک موزه هم هست. پاموک آوریل امسال با اشیائی که کمال در رمان از فوزان دزدیده بود یک موزه برپا کرد. پاموک می‌گوید این موزه او را به دوران جوانی‌اش وقتی دانشجوی معماری بود بازگردانده به دورانی که می‌خواست نقاش شود.
«اینطور نبود که اول رمان را بنویسم و بعد که دیدم موفق است بروم اشیاء را جمع کنم و یک موزه برپا کنم. بلکه اول این اشیاء را داشتم. کارت پستال، عکس و غیره. برای من مهم بود که اشیاء آن دوران را داشته باشم. وقتی کسی رمانی ۶۰۰ صفحه‌ای را می‌خواند، با گذشت شش ماه فقط شش صفحه از آن را به خاطر می‌آورد. آنها متن کتاب را به یاد نمی‌آورند، بلکه حس آن را در ذهن دارند. با این اشیاء می‌خواستم به این احساسات تجسم ببخشم. نقشه موزه در رمان است: رمان ۸۳ فصل دارد و موزه هم ۸۳ بخش دارد. هر بخش موزه با حس یک فصل ربط دارد.» یکی از بخش‌های جذاب کتاب و موزه ۴۲۱۳ ته‌سیگار فوزان است که کمال آنها را جمع کرده!
پاموک درمورد رابطه خودش با اشیاء می‌گوید: «من دیوانه مجموعه جمع کردن نیستم. شاید ۱۶ هزار جلد کتاب داشته باشم و ناراحت نمی‌شوم اگر یکی از آنها دزدیده شود. مجموعه‌دار کسی است که ۱۶ هزار جلد کتاب دارد و افتخار می‌کند یکی از آنها را هم نخوانده است. من اینطور نیستم، من کتاب را می‌خوانم و همین.»
او در خاتمه گفت: «تمام هنر درمورد دیدن دنیاهای دیگر از راه جزئیات این دنیا است. گرفتن یک کتاب در دست به این می‌ماند که امیدواری را در مشتت داشته باشی. وقتی داستانی را دنبال می‌کنی درمورد قلب انسان می‌آموزی. هر کتاب یک نوید است.»
تلگراف/ ۹ نوامبر / ترجمه: حسین عیدی‌زاده
خبرآنلاین
زن فارس بازدید : 396 یکشنبه 22 مرداد 1391 نظرات (0)

شادی و خوشحالی در ذات ما انسان‌هاست. این حسی است كه همه ما قبل از بسیاری آموخته‌های دیگر بی‌واسطه آن را تجربه می‌كنیم. قبل از اینكه به مدرسه برویم، بفهمیم اهل كدام كشور هستیم، وارد دانشگاه شویم و... شادبودن را تجربه می‌كنیم. شادی زمانی سراغ شما می‌آید كه در مرحله تعادل با خودتان قرار بگیرید. وقتی كه نپرسید چرا زنگ نزد؟ حالا با زندگی‌ام چه كنم؟ قرض‌هایم را چطور بدهم و... در چنین حالتی شما شادمان نخواهید بود. زمانی شاد خواهید بود كه فكر نكنید اگر همسر ایده‌آل خود را پیدا كنید، اگر پولدار شوید، اگر خانه بزرگی داشته باشید یا اگر فلان منصب شغلی را داشته باشید شاد و خوشحال خواهید بود؛ وقتی كه بفهمید شادی همین الان درون شماست.


مهم‌ترین كار، دوست بودن است

ارتباطات اجتماعی مهم‌ترین بخش دستیابی به شادی هستند. تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی نشان داده، ارتباطات موفق و رضایت‌بخش صرفا عواملی هستند كه درجه شادكامی شما را از خیلی شاد به بی‌نهایت شاد ارتقا می‌دهند. یك اشتباه رایج كه بسیاری از ما مرتكب می‌شویم این است كه آنقدر خودمان را در جست‌وجوی خوشحالی مشغول می‌كنیم كه یادمان می‌رود بهترین زمان، انرژی و توجه خود را باید برای روابط‌مان صرف كنیم. هرروز به‌خودتان یادآوری كنید كه شادی در ارتباطاتی است كه شما با مردم برقرار كرده و در دوستی‌هایی است كه حفظ می‌كنید.اگر می‌خواهید شاد باشید، سعی كنید دوست خوبی برای دیگران باشید. مهم‌ترین روابط خود را مشخص كرده و فكر كنید كه چطور می‌توانید برای همسر، فرزند، همكاران، مشتریان و دیگران یك دوست واقعی باشید. راه دیگر برای افزایش شادكامی این است كه به‌خودتان قول دهید به‌صورت خودآگاه و تا حد امكان فردی دوست‌داشتنی باشید. هدف شما برای محبت كردن كلید شادی شماست. تحقیقات برخی روانشناسان نشان داده تفاوتی بین شادی و عشق وجود ندارد.

عاشق كارتان باشید

ادارات و محل‌های كار امروزی یك تراژدی مدرن هستند. افراد بسیار زیادی بدون كمترین حسی از لذت و عشق سركار می‌روند و مثل روبات فقط انجام وظیفه می‌كنند. یكی از بزرگ‌ترین اشتباهات مردم این است كه سعی نمی‌كنند شغلی را انتخاب كنند كه از انجامش لذت ببرند. در ایالات متحده تنها 50درصد مردم از شغل خود احساس رضایت دارند. (خود شغل نه شرایط شغلی‌شان). شما می‌توانید با هدفگذاری شغلی درصد شادی خود را افزایش دهید. برای خودتان موفقیت واقعی را تعریف كنید؛ چه چیزی برایتان واقعا ارزشمند است و چطور می‌توانید خلاق‌تر باشید و بیشتر از كارتان لذت ببرید.

هرچه بیشتر بتوانید بگویید من كارم را دوست دارم و واقعا به این جمله اعتقاد داشته باشید، درصد شادكامی شما افزایش می‌یابد. افرادی كه كارشان را دوست دارند معمولا حس می‌كنند راحت‌تر و بهتر به هدفی كه به آن اعتقاد دارند نزدیك می‌شوند. یادتان باشد شما قرار نیست فقط شادی را پیدا كنید، قرار است آن را افزایش دهید. سعی كنید با نگاهی خلاقانه به شغل خود از استعدادها و توانایی‌هایتان برای افزایش رضایتمندی خود از كارتان بهره ببرید.

نظرتان را تغییر دهید

امروز تصمیم گرفته‌اید چقدر شاد باشید؟ از یك تا 10 به‌خودتان نمره بدهید. نمره شما می‌تواند هرعددی باشد. آیا می‌توانید جایی را در ذهنتان پیدا كنید كه در آن تصمیم بگیرید امروز قرار است روز خوبی باشد، امسال قرار است سال خوبی باشد و زندگی شما قرار است چقدر عالی باشد! بیایید به‌طور آگاهانه تصمیم بگیرید كه شاد باشید، بنابراین برای خودتان هدفی تعیین كنید كه امروز باید شاد باشید. تصمیم بگیرید امروز قرار است از آن چیزی كه تصور می‌كنید بهتر و لذت بخش‌تر باشد.می‌توانید انتخاب كنید و تصمیم بگیرید كه در زندگی شادتر باشید حتی از آنچه همیشه فكر می‌كنید هم بیشتر. راه رسیدن به آن هم متفاوت است. می‌توانید اطراف خود را طور دیگری ببینید، تصمیمات هوشمندانه تری بگیرید، بیشتر از زندگی لذت ببرید و... اما اصل مهم در تمامی این موارد انتخاب كردن است. وقتی شما به‌جای گشتن دنبال شادی، آن را انتخاب كنید آن‌وقت شادتر خواهید بود.


بابت زندگی خود سپاسگزار باشید


2 عملكرد رفتاری وجود دارند كه با كمك آنها می‌توانید شادی خود را چند برابر كنید. نخستین آنها قدرشناسی است. معجزه قدرشناسی این است كه توجه را به چیزهایی جلب می‌كند كه می‌تواند دنیا را پیش چشم شما تغییر دهد. پیش از آنكه قدرشناسی را به رویه‌ای عملی در رفتار خود تبدیل كنید مثل كسی هستید كه در تاریكی زندگی می‌كند و بعد از آن ناگهان نور زیادی به زندگی‌تان تابیده می‌شود. قدرشناسی تفكرتان را تغییر می‌دهد و در نتیجه دنیای شما نیز تغییر می‌كند. هرچه بیشتر قدرشناس و شكرگزار زندگی‌تان باشید، بیشتر از زندگی‌تان لذت می‌برید. قدرشناسی به شما یاد می‌دهد بزرگ‌ترین موهبت‌ها همیشه در دسترس شما بوده و هستند. یك راه برای تمرین قدرشناسی، نشان دادن آن به شكل عملی است. فكر كنید كه باید قدردان چه كسی در زندگی خود باشید؟ به چه كسی بیشتر از همه در زندگی مدیون هستید؟ قدرشناسی شادكامی را چند برابر می‌كند.

گذشته‌های ناخوشایند و ناملایمات را فراموش كنید

شاد بودن ساده است تا زمانی كه اولین مشكل برای‌تان پیش بیاید، به همین دلیل دومین عملكرد رفتاری كه می‌تواند درصد شادكامی شما را افزایش دهد و مدنظر قرار گیرد بخشیدن است. شما همزمان نمی‌توانید هم غم و غصه داشته باشید و هم شاد باشید. شما نمی‌توانید هم قربانی باشید و هم خوشحال. غرق شدن در غم و غصه نشانه‌ای از یك اشتباه ادراكی است. شما قربانی چیزی نیستید. از سوی دیگر غمگین بودن مداوم تصمیمی برای زجر كشیدن است. بخشودن به شما كمك می‌كند این مشكل را پشت سر گذاشته و دوباره شاد شوید.

خشم و رنجش باعث می‌شود شما در گذشته حبس شوید. بخشیدن شما را به زمان حال بازمی‌گرداند. خشم و رنجش هزینه زیادی به شما تحمیل می‌كند و باعث شادی و خوشحالی هم نمی‌شود. رنجش و خشم مثل قفل و زنجیر هستند؛ بخشودن شما را از این اسارت نجات می‌دهد. بخشودن جلوی پیری زودرس، مشكلات قلبی، گذشته پر از مشكل و آینده ناشاد را می‌گیرد. برای اینكه شادتر باشید سعی كنید ببخشید.

برای خودتان وقت بگذارید

نمی‌توانید به‌خودتان بی‌اعتنا بوده و در عین حال شاد و خوشحال هم باشید. یكی از عوارض جانبی گشتن به‌دنبال شادی این است، دیگر آنطور كه باید و شاید به‌خودتان توجه نخواهید داشت. هر چه سریع‌تر جست‌وجو كنید زمان بیشتری از دست می‌رود و آن وقت تعیین موقعیت خودتان در زندگی واقعی دشوارتر می‌شود. وقتی مدام امیدواری كه بالاخره روزی برای خودت وقت كافی به دست خواهی آورد این اتفاق به‌ندرت رخ خواهد داد و در واقع شما، خود را عقب نگه‌می‌دارید.باید سعی كنید برای خودتان وقت بگذارید و وضعیت خودتان را هر روز بررسی كنید؛ اینكه حال عمومی‌تان چطور است؟ احساس سلامت دارید یا نه؟ پس به‌خودتان توجه كنید. به‌جای اینكه تظاهر كنید آدم قوی و مثبتی هستید با خودتان روراست باشید و اگر واقعا چنین حسی ندارید سعی كنید آن را ایجاد كنید. یكی از بهترین روش‌ها توجه به سلامت عمومی است. سعی كنید دستورات مربوط به سلامت و سبك زندگی صحیح را مدنظر داشته باشید. یادتان باشد كسی كه نسبت به‌خودش مهربان است و به اصطلاح هوای خودش را داشته باشد، بعید است غمگین شود.

منبع: تپش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 9784
  • کل نظرات : 373
  • افراد آنلاین : 83
  • تعداد اعضا : 219
  • آی پی امروز : 401
  • آی پی دیروز : 178
  • بازدید امروز : 2,126
  • باردید دیروز : 224
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,350
  • بازدید ماه : 2,350
  • بازدید سال : 54,170
  • بازدید کلی : 15,359,517